به بهانه انتشار سینمایی «وانکا»
تعداد بازدید : 2
سندروم یتیمی
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی / گروه فرهنگ و هنر
وانکا ساخته پل کینگ فیلم فانتزی بازهای تیم برتونی نیست که جانی دپ در آن الگو شده. فیلم به غایت در اندازه فرم شناخت کاملی از یک شخصیت عجیب و غریب به بیننده میدهد اما واقعیت آن است که ما «چارلی و کارخانه شکلاتسازی» را بیشتر دوست خواهیم داشت. فیلم با پیشرفت تکنولوژی در اجرا حرف بیشتری برای گفتن دارد ولی همچنان تیم برتون قصهگوتر عمل کرده. تیموتی شالامی نمیتواند جای دپ را بگیرد همانطور که ما وقتی او را در «تلماسه» ویلنوو میبینیم نمیتوانیم تصور کنیم این نقش را دپ بازی کند. البته بازیگر جدای از چهره باید توانایی اجرای نقشهای متفاوت را داشته باشد اما به واقع وقتی ذات سینما تصویر است نمیتوان تصویر دیگری برآنچه در ذهن ما نقش بسته را متصور شد. به همان اندازه که شخصیت شکلاتهایش میتواند کسی را به پرواز درآورد سینمایی «وانکا» ساخته شده تا ما هیجانزده شویم. شمعی که با فوت شخصیت فیلم روشن میشود تا حتی هنگام امضای قرارداد که آن دختر که ظاهرا یتیم است به شخصیت هشدار میدهد که قرارداد را کامل بخواند، فکتهایی فانتزی هستند که شاید ما را بیاد «بینوایان» تام هوپر اندازد.
قبل و بعد
وقتی قرار است سینما داستانی بسازد که در آن افراد با خوردن شکلات به پرواز در آیند یا معرکهگیر قبلا ناخدای کشتی بوده باشد باید هم انتظار ترانههایی دلپذیر را داشته باشیم که شالامی جوان و جذاب بر زبان میآورد اما مسئله من دقیقا همین است که فیلم و شالامیاش توانایی ماقبل بودنِ «وانکا»ی شکلات ساز را ندارند. به عنوان مثال ما وقتی سهگانه «ارباب حلقهها» ساخته پیتر جکسون را میبینیم و بعد او قبل از واقعه را در «هابیت» روایت میکند چنان فاصلهای میان بعد و قبل حس نمیکنیم و حتی شاید با بعد بیشتر همذاتپنداری کنیم اما واقعیت آن است که ما داستانی از «وانکا» در دست داریم که قبلش در بعد آن نهفته شده و حالا اگر هم قرار نیست تعهدی به آینده شخصیت داشته باشیم به لحاظ اخلاق در سینما درست نیست شخصیت را باز تعریف یا به گفته خودمان باحالتر روایت کنیم. از نظر بصری ما رنگهای شادتری در دکوپاژ یافت میکنیم آنهم درست وقتی که رنگ در «چارلی و کارخانه شکلات سازی» شکل مدرنی به خود گرفته و یک غمِ از دست دادن پنهانی درش نهفته شده بود. نقطه قوت «وانکا» ترانهها و موسیقی آن است که باید اعتراف کنم شالامی به خوبی از پس اجرای آن برآمده و این شعور و شوق چگونه میتواند کور شود را در فیلم خواهیم دید.
پوستر
حضور روآن اتکینسون یا همان مستر بین خودمان چیزی را عوض نمیکند و باید به این نکته اشاره کرد که الیویا کلمن حضور هیجانانگیزتری برای بیننده خواهد داشت. تعداد بازیگرانی که ذاتا شکل فانتزی به پروژه میبخشند یک اثر را فانتزی نمیکند اگرچه فیلم ژانر فانتزی را خوب ایفا کرده اما در این یادداشت سعی بر این است که بگویم این کاراکتر نیست که به متن ژانر میبخشد بلکه این متن است که با ژانر به کاراکتر صفت میدهد. از همین رو ما تعدادی پوستر از کاراکرها در ذهن داریم که پیشینهشان چه بخواهیم یا نه بر نظرمان تاثیر میگذارد و به همین ترتیب «وانکا» چیستیاش برای مخاطب جدی خواهد شد. در یادداشتهای سینمایی به این نکته چندین بار تاکید میشود که نباید اثر را با نمونه دیگری مقایسه کرد اما من به جرات میگویم تا مادامی که سینما باعث ساخت یک اثر سینمایی میشود تنها راه برای مقایسه درست نمونه بدوی است. بارها دیدهایم که فیلمی بازسازی شده نسخه قدیمیتر است یا نمونهای بر اساس آن ساختهاند اما هرگز به این نکته توجه نشده که ما در حال تداعی پوستر فیلم در ذهن بیننده هستیم. کسی که نمونه اولیه «تایتانیک» ژان نگولسکو را دیده باشد چگونه میتواند بدون در نظر گرفتن آن تن به تماشای اثر جیمز کامرون دهد. بنابراین سینما به مراتب از عکاسی، بیشتر درحال تولید کردن تاریخ است. وقتی ما کودکیهایمان را میبینیم فقط میتوانیم زمان را مرور کنیم اما در سینما هم زمان را مرور میکنیم و هم مکان را. «وانکا» در حال مرور زمان از دست رفته یک عشقِ شکلاتسازی است اما این از دست دادن اصلا شبیه به دست آوردن دوباره زمان از جنس مارسل پروست نخواهد بود بلکه میتواند جدای از پوستری که در ذهن ما از اثر تیم برتون وجود دارد ادامهای برای خود تعریف کند.